معرفی :
چشمه ديمه با آبي زلال و خنك در يك روز پنجشنبه پذيراي تعداد زيادي مسافر بود، بسختي ميشد جايي خالي براي نشستن و پهن كردن بساط پيك نيك پيدا كرد. كف چشمه پر از خزه هاي زيبايي بود كه شبيه جارو بودند و با حركت آرام آب به شكل ديدني همانند گيسوان بلندي كه شانه ميشوند تكان مي خوردند. تا اينجا همه چيز عادي بود و مثل بقيه افراد در حال گشت و گذار بوديم كه طبق معمول براي يافتن ماهي داخل آب و ما بين خزه ها با چشم به جستجو پرداختم. بله حدسم درست بود تعداد قابل توجهي قزل الاي رنگين كمان در سايز هاي 40 تا 45 سانتي به ارامي در آب چشمه شنا ميكردند. حقيقتا خود من هم در وهله اول از ديدن انها تا حدودي شوكه شدم . كاش من هم مثل آقاي دكتر نادرالحكما دواساز پول هايم را جمع كرده و يك دوربين زير ابي مي خريدم و اين ماهي هاي زيبا را براي شما به تصوير ميكشيدم! اما حيف... خوب توقع داشتيد چكار ميكردم: در حضور چشمان متعجب مسافراني كه در كنار چشمه اتراق كرده بودند ،چوب و چرخ را از صندوق عقب خودرو در آوردم و بدليل روشن بودن بيش از اندازه آب با لانسه شروع كردم به پرتاب كردن.محيط اطراف بسيار شلوغ بود و چندين نفر هم فورا با ديدن چوب ماهيگيري به كنار من آمدند و ميگفتند آقا اينجا ماهي نداردكه . بنده هم با اشاره دست توجه آنها را بدرون آب جلب ميكردم.... خلاصه لانسه را ميان قزل الاها حركت ميدادم و آنها با تعجب و چرخش ناگهاني به دنبال لانسه حركت ميكردند .اما لانسه مرا نمي گرفتند. عجب موقعيتي گير كرده بودم ، وقتي من ماهي را ميديدم و ماهي مرا به اتفاق تماشا چيان عزيز كنار من را، شايد هم تعجب آور نبود كه نوك نميزدند؟ با تلاش فراوان بالاخره يك قزل به لانسه حمله كوچكي كرد ليكن آنقدر جدي نبود كه چنگك به دهانش گير كند. وقتي در تهران براي يكي از دوستان اين ماجرا را تعريف كردم ، ميگفت چرا به مردم ماهي ها را نشان دادي ، فردا با موتور برق ميروند سراغشان! از اين موضوع بگذريم با روش هاي غير ورزشي ميشود اين ماهي ها را براحتي صيد كرد. اميدوارم آمار اين موجودات زيبا را با مطالب نوشته شده بنده كسي از اين افراد نگيرد.