معرفی :
سید محمدباقر شفتی (زادهٔ ۱۱۸۱ (یا ۱۱۷۵) در طارم زنجان - درگذشت ۲ ربیعالاول سال ۱۲۶۰، مصادف با ۲ فروردین ۱۲۲۳ در اصفهان)، معروف به رشتی و بیدآبادی، فقیه و روحانی شیعه بود. ساختن مسجد سید در بیدآباد اصفهان به او منسوب است. بگفته سید حسین نصر و حمید دباشی شفتی احتمالاً اولین کسی است که عنوان حجت الاسلام (به معنی دلیل اسلام) را دریافت کردهاست. این عنوان بعدها به روحانی معروفی از کاشان نیز اطلاق شد، ولی پس از آن بشدت از شأن این عنوان کاسته شد.[۱] دلیل اطلاق این عنوان به شفتی، نقش دوگانهٔ او به عنوان قاضی و مفتیای بود که کتابی پیرامون پیادهسازی شریعت اسلامی در زمان غیبت نوشت.[۲] محتویات • ۱ زندگی • ۲ دیدگاههای مذهبی و بستر تاریخی آن • ۳ مدخل در لغتنامه دهخدا • ۴ اساتید • ۵ شاگردان • ۶ پانویس • ۷ منابع • ۸ پیوند به بیرون زندگی سیدمحمدباقر شفتی در حدود سال ۱۱۸۱ (یا ۱۱۷۵) در چرزه از روستاهای طارم زنجان متولد شد.[۳] نسب او بنا بر آنچه خود در مقدمه کتاب «مطالع الانوار» نوشته، با بیست و دو واسطه به موسی کاظم هفتمین امام شیعه میرسد.[۳] پدرش سید محمدنقی مُلاّی روستای چرزه بود. از زندگی سیدمحمدنقی اطلاعی در دست نیست، جز آنکه شاید پیش از ۱۱۹۲ درگذشته باشد.[۳] سید محمدباقر در هفت سالگی بههمراه پدر، مادر و باقی خانوادهٔ خود به شفت مهاجرت کرد و به این سبب به شفتی مشهور شد. در ۱۱۹۲ برای تحصیل علوم دینی به کربلا و سپس نجف رفت. در کربلا در درس محمدباقر وحیدبهبهانی و سید علی طباطبایی (صاحب ریاض المسائل) و در نجف در درس سید محمدمهدی بحرالعلوم و جعفر کاشفالغطا حاضر شد.[۴] در سال ۱۲۰۵ به ایران بازگشت و برای دیدار مهدی نراقی به کاشان رفت و یک سال بعد (۱۲۰۶) وارد اصفهان شد، در حالی که به گفتهٔ خود:«جز يك دستمال كه مقدارى نان خشك در آن بود، و يك كتاب مدارک» چیزی همراه نداشت[۵]. او ابتدا در مدرسه چهارباغ ساکن شد و شروع به بحث و تدریس نمود. اما متولی مدرسه از گردآمدن طلاب در اطراف او خرسند نبود و از راههای مختلف نارضایتی خود را بهگوش او میرساند. شفتی سرانجام به اجبار متولی، چهارباغ را ترک کرد و به مدرسهٔ میرزا حسین در بازارچهٔ بیدآباد رفت. بهزودی مجلس درس او رونق گرفت و امامت یکی از مساجد بیدآباد به او سپرده شد.[۵] شفتی گرچه در آغاز ورود به اصفهان مجتهدی گمنام بود، اما با اجرای حدود شرعی و گرفتن تایید از بعضی علمای نامدار اصفهان شهرت یافت.[۵] او گرچه در دوران تحصیل در نجف و کربلا در فقر زندگی میکرد، بعد ورود به اصفهان در مدت کمی با تجارت و تصرف سهم خود از وجوه شرعیه در شمار ثروتمندان بزرگ عصر خود در آمد. محمد تنکابنی در قصصالعلماء دربارهٔ ثروت او مینویسد:«در شهر اصفهان چهارصد کاروانسرا از مال خود داشت، گویا زیاده از هزار باب دکاکین داشته [...] و املاکی که در بروجرد داشت، مداخل آن تقريباً سالی ششهزار تومان بود و املاکی که در يزد داشت [مداخل آن] سالی دوهزار تومان بود.» نیز در دربارهٔ دوران تحصیل او مینویسد که بعضی اوقات حتی قدرت تأمین غذای روزانه خود را نداشت و براثر گرسنگی غش میکرد و به این سبب سید علی طباطبایی، استاد شفتی در کربلا، شخصى را مأمور کردهبود تا روزانه دو قرص نان، يكى براى غذاى ظهر، و ديگر براى غذاى شب وى ببرد.[۴] شفتی در سال ۱۲۲۱ در حالی که دوهزار نفر او را همراهی میکردند، از راه دریا به سفر حج رفت . او در اين سفر حدودی برای طواف و عرفات مشخص کرد که مورد تایید علمای سنی مکه نیز قرار گرفت. همچنین باغ فدک را که در تملک محمد علی پاشا، والی مصر بود، گرفت و به سادات مدینه بازگرداند.[۶] او در دوم ربیعالاول سال ۱۲۶۰ (مصادف با دوم فروردین ۱۲۲۳) در اصفهان درگذشت و بنا به وصیت خود در مسجد سید دفن شد.[۷] وی از چند همسر خود، صاحب هشت پسر و چهار دختر شد. پسرانش به ترتیب میرزا اسدالله شفتی، میرزا هاشم، میرزا ابوالقاسم، میرزا محمدعلی، میرزا زینالعابدین، آقا سيّد محمدمهدی، آقا سيّد مومن و میرزا جعفر بودند. یکی از دختران او به ازدواج محمدمهدی کلباسی درآمد. اغلب فرزندان و نوادگان او در مسجد سید مدفون هستند. دیدگاههای مذهبی و بستر تاریخی آن دستخط و نقش مهر محمدباقر شفتی بر آخرین صفحهٔ کتاب تحفهالابرار شفتی از شاگردان محمدباقر وحیدبهبهانی و متأثر از دیدگاههای او بود. پیش از بهبهانی دیدگاه غالب روحانیون شیعه در کربلا و بقیه در عتبات دیدگاه اخباری بود و نه اصولی. تأثیر دیدگاه اخبارییون تا حدی بود که اگر کسی کتاب اصول فقه حمل میکرد باید آن را به دلیل بر نیاشفتن دیگران مخفی میکرد. بهبهانی موفق به تغییر این دیدگاه عمده از طریق مناظره و بحث، نوشتن کتب، و همچنین نشان دادن عملی آنچه یک مجتهد باید انجام دهد، شد. یکی از شاگردان بهبهانی به نام شیخ جعفر نجفی نقل میکند که همیشه افراد مسلحی همراه آقای بهبهانی بودند که هر حکم فقهی را که ایشان دادند اجرا کنند. این نحوهٔ عملکرد الگوی بسیاری از روحانیان شیعه دوران قاجار گردید. محمدباقر شفتی به عنوان شیخ الاسلام اصفهان رسالهای در باب اجرای حدود توسط مجتهدین نوشت (گرچه روحانیون معروفی مانند شیخ مفید، سید مرتضی و علامه حلی اجرای حدود را توسط فقها مجاز میدانستند، ولی اجرای حدود توسط غیر معصوم بصورت تاریخی موضوعی نزاع برانگیز بین شیعیان بودهاست. از اواخر قرن دوازده هجری، شاهد پذیرش عمومی اجرای حدود به عنوان بخشی از وظیفه «امر به معروف و نهی از منکر» توسط علما هستیم که بهبهانی و پس از او شفتی در آن نقش عمدهای بازی کردند).[۸][۹] بدین سان بهبهانی علما را از وضعیت سکوت آنها پس از دورهٔ صفویان خارج کرد و پس از او شفتی، اجرای حدود توسط علما را در اصفهان احیا کرد (به عنوان مثال حدود مربوط به اعدام تا پیش از آن فقط توسط حکومت انجام میشد).[۱۰] شفتی معتقد بود که اجرای حدود توسط مجتهدین واجب است. این دیدگاه کاملاً خلاف دیدگاه غالب قبلی متعلق به جامع عباسی بود که اجرای حدود را در حالت کلی بصورت احتیاط آمیزی توجیه کرده بود، و اجرای حدود مربوط به کشتن را ممنوع کرده بود. شفتی جهت جاانداختن این موضوع خود همت به اجرای حدود بست؛ چنانچه گفته شدهاست که او حدود هفتاد نفر را اعدام کرد. گرچه مجتهدین بعدی از شفتی در این مورد خاص پیروی نکردند، ولی نوشتههای او در مورد نقش روحانیون در مسائل اجرایی تأثیر گذار بود.[۱۱] مدخل در لغتنامه دهخدا اکبر گنجی در مقالهٔ «ساختار سلطانی جمهوری اسلامی» گفتهاست که در نسخهٔ اولیهٔ لغتنامهٔ دهخدا (چاپ ۱۳۳۰)، اطلاعات فوق دربارهٔ شفتی وجود داشته که به درخواست حوزهٔ علمیهٔ قم و به دستور سید علی خامنهای در چاپ ۱۳۷۷ آن حذف شدهاست: «و چون سید اقامهٔ حدود را در زمان غیبت امام واجب میدانسته، خود به امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود قیام مینمود و مدعی بودهاست که حکم من در این قبیل مسائل، بعینه همان حکم حضرت صاحب الزمان است. عدد کسانی که سید ایشان را در دورهٔ سلطهٔ خود در اصفهان به تازیانه حد زده، از حساب بیرون است. و شمارهٔ کسانی که او به دست خویش به عنوان اقامهٔ حدود کشته، تا یکصد و بیست نوشتهاند. امر عجیب در کار وی این است که او متّهمین را ابتدا به اصرار و ملایمت تمام و به تشویق اینکه خود در روز قیامت پیش جدّم شفیع گناهان شما خواهم شد به اقرار و اعتراف وا میداشته، سپس غالبا با حال گریه ایشان را گردن میزده و خود بر کشتهٔ آنان نماز میگذارده و گاهی هم در حین نماز غش میکردهاست».[۱۲][۱۳] اساتید محمدباقر وحید بهبهانی • سید علی طباطبایی، صاحب ریاضالمسائل • سید محمدمهدی بحرالعلوم • جعفر کاشفالغطا • سید محسن اعرجی • میرزای قمی • مهدی نراقی شاگردان • محمد مهدی کرباسی • میرزا ابوالقاسم زنجانی • محمد جعفر آبادهای • ملا عبدالله زنوزی • ملا علی اکبر خوانساری • محمد رفیع گیلانی