معرفی :
یکی از بزرگ ترین شخصیت های جهان اسلام و برجسته ترین چهره های درخشان علم و فضیلت شیخ صدوق است. او با جمع آوری روایات و تألیف ده ها جلد کتاب نفیس و ارزش مند، به اسلام و عالم تشیع خدمت کرد. تألیفات این عالم بزرگ اسلام، فراوان و متنوع، در علوم و فنون مختلف اسلامی گنجینه ای پایان ناپذیر است که با وجود گذشت بیش از یک هزار سال از تاریخ تألیف آن ها، هم چنان ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده و از جایگاهی بس رفیع و والا برخوردار و در صدر قفسه کتاب خانه ها و سینه فقها و دانش مندان جای گرفته است. تاریخ ولادت شیخ صدوق محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق در زمان غیبت صغرا و به دعای حضرت صاحب الامر(عج) در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. هیچ یک از تذکره ها تاریخ ولادت وی را مشخص نکرده اند، اما آن چه مسلم است، ولادت ایشان قبل از 305 هجری قمری نبوده و تنها به این اشاره شده که شیخ صدوق در یکی از سال های 306، 307 و 308 هجری قمری به دنیا آمده است. شیخ صدوق، روزگار کودکی و جوانی اش را در دامان علم و فضیلت و زهد و تقوای پدر بزرگوارش، علی بن بابویه سپری کرد و در محضر پدر، علوم و معارف را همراه با تربیت های علمی و اخلاقی فرا گرفت و تجسم اخلاق اسلامی در اعمال و رفتار پدر، در لحظه لحظه زندگی او اثر گذاشت. پدری که در اوج علم و فقاهت و شهرت و محبوبیت، از راه دکه ای کوچک که در بازار قم داشت، امرار معاش می کرد و زندگی خود و خانواده اش را با کسب و کار و در نهایت زهد و قناعت می گذراند و پیوسته به حفظ آثار و احادیث اهل بیت(ع) و پاس داری از آرمان های بلند تشیع می پرداخت. این ارزش های والا و عظمت های روحی پدر بزرگوارش، تأثیری انکار ناپذیر در شکل گیری جنبه های روحی و معنوی شیخ صدوق داشت و سبب شد در مدتی کوتاه به قله های کمال دست یابد و در سن بیست سالگی، هزاران حدیث و روایت را حفظ کند. شیخ صدوق بیش از بیست سال، از دوران پربرکت حیات پدر را درک کرد و در این مدت، از محضر پدر و دیگر عالمان قم علم آموخت و حکمت اندوخت. در سن 22 یا 23 سالگی بود که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع کرد و وی از نعمت وجود این مربی بزرگ محروم شد و از آن پس وظیفه سنگین گسترش احادیث آل محمد(ص) و هدایت امت به عهده وی قرار گرفت و دوران جدیدی را آغاز کرد. لقب های شیخ صدوق برخی دانش مندان، از جمله شیخ طوسی و نجاشی، وی را رئیس المحدثین و صدوق الطائفته می نامند و برخی دیگر از علما و دانش مندان القاب دیگری برای ایشان برگزیده اند و همه علما و فقها و دانش مندان بزرگ اسلام، با احترام به شیخ بزرگوار نگریسته اند و به عدالت او اشاره و مقام شامخ علمی شیخ را با عباراتی تصدیق کرده اند که می توان به بزرگانی چون شیخ طوسی، نجاشی، سید بن طاووس، سید محقق داماد، علامه مجلسی، علامه بحرانی، شیخ بهایی، سید محمدباقر خوانساری اشاره کرد. شیخ صدوق، پس از فوت پدر بزرگ وارشان، با این که جوان بود، به سرعت آوازه فضل و دانشش شهرهای ایران و عراق را فرا گرفت و دانش مندان اسلامی، آرزو داشتند شیخ را ببینند و حدیث را از وی بشنوند. او مشتاق شنیدن احادیث محدثان بود و به شهرهایی که حوزه علمیه داشتند، سفر می کرد تا علوم و احادیث خود را به دیگران منتقل کند و از علوم دیگران بهره مند شود. سرانجام در رجب سال 339 هـ.ق، رکن الدوله دیلمی و اهالی ری از او خواستند به ری بیاید و شیخ دعوت آنان را پذیرفت و عازم ری شد و به ترویج مذهب شیعه پرداخت. فقها و بزرگان شیعه، شیخ صدوق را بیش تر با لقب رئیس المحدثین می شناسند، زیرا او در شناخت احادیث، آگاه و در حفظ و جمع آوری آن ها کوشا بود و حدود سی صد جلد کتاب از احادیث پیامبر و ائمه معصومین(ع) را جمع آوری کرده است که این تألیفات ارزش مند، از زمان تألیف ت کنون مورد توجه علما، فقها و دانش مندان اسلامی و مورد استفاده محققین و اندیش مندان و طلاب علوم دینی است که شرح آن در این مختصر نمی گنجد. وفات شیخ صدوق سرانجام این عالم بزرگوار، پس از گذشت هفتاد و اندی سال، در سال 381 هجری قمری، دعوت حق را لبیک گفت و در شهری در حومه تهران دیده از جهان فرو بست. پیکر پاکش، در میان غم و اندوه شیعیان، در نزدیکی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی دفن شد و آرام گاهش به نام ابن بابویه، در شهر ری، مشهور و قبر مطهرش زیارت گاه مسلمانان و محل استجابت دعای مؤمنان است. بیش تر تذکره نویسان، ماجرای سالم ماندن پیکر شریف این عالم بزرگ اسلام، پس از گذشت نهصد سال از وفات وی را نقل کرده اند که به طور خلاصه در این جا ذکر می کنم. مرحوم خوانساری (متوفای1313 هـ .ق) در کتاب ارزش مند روضات الجنات می نویسد: «در عهد فتح علی شاه قاجار، در حدود سال 1238 هجری قمری، مرقد شریف صدوق از کثرت باران خراب شد و رخنه ای در آن پدید آمد. به جهت تعمیر و اصلاح آن اطرافش را می کندند که به سردابه ای که مدفنش بود، برخوردند و هنگامی که وارد سرداب شدند، بدن مطهر او هم چنان تر و تازه و در انگشتان اثر خضاب و در کنارش تارهای پوسیده کفن بر روی خاک نمایان بود.» این خبر به سرعت در تهران منتشر شد و به گوش سلطان وقت رسید. وی با جمعی از بزرگان و امنای دولت به جهت مشاهده حضوری به محل آمدند. جمعی از علما و اعیان دولت داخل سرداب شدند و صدق قضیه را به رأی العین مشاهده کردند و سپس دستور تعمیر و تجدید بنا و تزیینات آن را صادر کردند. صاحب روضات که در آن زمان دوازده ساله بوده، چنین نوشته است: «من خودم بعضی از افرادی را که در آن واقعه حضور داشتند، ملاقات کرده ام.» علامه مامقانی، صاحب تنفیح المقال نیز همین قضیه را نقل کرده است. سید ابراهیم لواسانی، (متوفای سال 1309 هـ.ق) از علمای بزرگ تهران و حکیم وارسته آقای علی مدرس زنوزی (متوفای 1307 هـ.ق) به چشم خود جسد مطهر را به همان حال که بیان شد، دیده اند.